خط قرمز 18+

اگر سن شما زیر18سال هستید این وبلاگ را ترک کنید...

خط قرمز 18+

اگر سن شما زیر18سال هستید این وبلاگ را ترک کنید...

شکنجه های بازرگانی

دیگه تقریبا نمی تونم بخوابم و دچار مریضی وحشتناکی شدم که داره به جنون تبدیل میشه.دلیلش هم خواب های مسخره ایه که می بینم.اوایل به خواب هایی که می دیدم می خندیدیم و برای همه دوست هام تعریفشون می کردم.آخه هراز گاهی وسط خواب هام مثل برنامه های تلویزیونی پیام بازرگانی و تبلیغات می دیدم و واقعا به نظرم خنده دار بود.

ولی هر چی بیشتر می گذشت به تعداد تبلیغ ها اضافه می شد وبعد از دو سه هفته اکثررویاهایی کهتوی خواب می دیدم تبدیل شده بود به تبلیغات متنوع و جدیدکه بارها یک تبلیغ رو پشت سرهم می دیدم تا اینکه از شدت عصبانیت با حالت پریشونی از خواب می پریدم .این جریان به قدری تکرار شد که از دو هفته پیش به محض اینکه به رختخواب می رفتم ترس وحشتناکی وجودم رو می گرفت چون می دونستم که قراره توی خواب شکنجه روحی بشم. آخه چند روزی بود که فقط سه چهار تامحصول می اومد توی خوابم و ساعت ها تکرار میشد وآخر سر باعث می شد که از خواب بپرم.

تاچشم هام گرم می شد خواب کرم حلزون اصل رو می دیدم وفکر می کنم حدود یک ساعت طول می کشید تااون تبلیغ حال به هم زن تموم شه وبلافاصله تبلیغ قرص های لاغری ارزون قیمت شروع می شد واول هم یک ساعت طول می کشید وبعد ازاون خانم بد صدایی که بیشتر جیغ می کشید تا اینکه حرف بزنه درباره محصول جدیدشون که برای افزایش قد مناسب بود نیم ساعتی دروغ می بافت ووقتی اون تبلیغ هم نموم می شد دوباره از اول کرم حلزون اصل رو می دیدم و کمی که می گذشت از خواب می پریدم.

این ماجرا هرشب تکرار می شد تااینکه به خودم گفتم شاید اگر اون محصولات رو بخرم دیگه خوابشون رو نبینم به خاطرهمین یک روز بعد ازاینکه از سر کارم اومدم بیرون رفتم به مغازه ای و اون کرم چندش آور رو خریدم ومنتظر شدم تا شب بشه وخوابم ببره که ببینم چه تغییری توی خوابم به وجود اومده.اماوقتی خوابم برد متوجه شدم که قسمت جدیدی به تبلیغ اون کرم لعنتی اضافه شده وتوی اون قسمت خانم میانسلی جیغ می زنه وبا حالت تهدیدآمیز تاکید می کنه که حتماباید روی بسته بندی محصولی که می خریم فلان باشه ودر غیر این صورت اون کرم اصل نیست ویک جور کلاهبرداریه.

تازه انگار جریمه هم شده بودم چون به جز اون قسمت وحشتناک که به خوابم اضافه شده بود تبلیغ جدیدی هم لابه لای پیام بازرگانی توی خوابم پخش می شد که چهارصد وپنجاه ودوبار یک جمله روتکرارمی کردودرباره ترک اعتیاد بود.الان هم ساعت چهار صبحه وتازه از خواب پرید ودارم آماده می شم تا خودم روبرسونم به تزدیکترین بیمارستان که می شناسم چون دیگه بی خوابی تمونم رو بریده.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد